سمت همیشه تاریک

ساخت وبلاگ

پنجشنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۶


آدم باید یه جای کوچیک و دنج برای خودش داشته باشه، یه اتاق خیلی کوچیک که پنجره نداشته باشه. که توش رنگ، بو، مزه، نور، گرما و سرما درست حس بشه... یه جایی که آدم بتونه توش "احساس" داشته باشه...

نوشته شده توسط من در ساعت 22:22 | لینک 

سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 0 تاريخ : يکشنبه 18 دی 1401 ساعت: 19:11

شنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۵


سرد و سیاه، تهی، بی هیچ گرمی یا امیدی،‌ فقط اینجاست که میشه به همه ی دنیا لبخند زد! :)

نوشته شده توسط من در ساعت 22:18 | لینک 
سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 3:54

 

 

 

 

 

 

 

سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 3:54

درد را می گذاریم روی سرمان

توی شهر چرخ می زنیم

چیزی نمانده که حلوا حلوایش کنیم

 

سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 3:54

چقدر شکسته ام... زانو زده ام. با صدای بلند داد می زند و می گوید: "بلند شو، هیئت منصفه تصمیم ش رو گرفته. باید پاشی و روی پاهات واستی." من هنوز زانو زده ام، به این حکم اعتراض دارم.  همه ی تن م درد می کند. فکر میکنم چگونه باید مشت م را به نشانه ی اعتراض برایشان بلند کنم. از شدت درد فقط ناله ای سر می دهم و روی زانوهایم باقی می مانم. صدا دوباره تکرار می کند : "بلند شو و روی پاهات بایست. مگه نشنیدی؟ این رای هیئت منصفه است. کاملا عادلانه، و از روی اصول. " تمام تلاش م رو می کنم، که حرفی بزنم. که فریادی بکشم. که حداقل فحشی بدم. اما نمی توانم... درد امان م را بریده. سرم روی زمین خ سمت همیشه تاریک...ادامه مطلب
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : که این معامله تا صبحدم,که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند, نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 19:34

می تونم با آرامش بیشتری جزییات چیزها رو ببینم. می تونم بفهمم دلیل خیلی از نا آرومی هام دقیقا چیه. می تونم باهاشون کنار بیام یا بذارمشون کنار، حتی مهم نیست چه نتیجه ای ازشون می گیرم. مهم اینه که قدم در مسیری گذاشتم که توش شناخت جزییات شخصیت خودمه. 

و اگر این شناخت "به واقع" میسر بشه، من نصف مسیر زندگی مو رفتم :)

سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : امان از دیده ودل هردو فریاد, نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 13 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 8:26

"شب"، تنها و سرگردان در کلبه ها را می کوبید و می گفت: "به من خانه ای بدهید که دمی در آن فرود آیم." و خداوند خدا هنوز می خندید...

سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : وقتی جنگیدی و نشد, نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 8 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 20:33

طعم تلخ ایمان...

 

سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 12 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 20:33

ما را به سخت جانی ِ خود این گمان نبود... سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : زنده ایم ولی زندگی نمیکنیم,زنده ایم به عشق,ما زنده ایم به عشق,ایمان زنده بودی,live ایمیل,چرا زنده ایم,اجرای زنده ایمان غلامی,اجرای زنده ایمان فلاح,ما زنده ایم,باولایت زنده ایم, نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 20:33

چشمامو که باز کردم هوا روشن شده بود. سردم بود و همه ی بدن م درد می کرد. به سختی تکون خوردم، درد شدیدی تو استخون کمرم حس کردم. چند ثانیه طول کشید تا متوجه شم که روی نیمکت پارک خوابیدم. هیچی از شب ش یادم نمی یومد. چی شد که من اینجا خوابیدم؟ چشمم خورد به جوب کنار نیمکت. یادم افتاد که دوبار توش بالا آوردم. کم کم داشت یادم می افتاد، می تونستم صداها و نور رو تجسم کنم. بوی ماست ترشیده، صدای پچ پچ، رنگ زرد شعله ی فندک، گرمای موهای خیس عرق کرده،...

چشمامو بستم. هنوز برای یادآوری خیلی زود بود.

سمت همیشه تاریک...
ما را در سایت سمت همیشه تاریک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1ruziruzegari7 بازدید : 9 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 20:33